روزهای پر از گردش تو شب های سرد
گردش و تفریح تو این روزها و شب های سرد چه مزه ای میده، چند شب پیش رفتیم پارک روبروی خونمون و تو طبق معمول همیشه از تاب بازی نهایت لذت رو بردی، اینقدر قشنگ از ته دل می خندی که نگو و نپرس!! آتیش پاره مامانی هوا اونشب سرد بود و به همین خاطر کسی جز ما تو پارک نبود و تو هم تونستی یه دل سیر تاب بخوری.. دیگه داری یکساله میشی و توانایی های تو هم مثل خودت داره رشد میکنه. کلی خودت رو پاهات نگه میداری اما چند تا قدم بیشتر راه نمی ري، تا ما عطسه میکنیم یا سرفه و ... سریع سعی میکنی ادای صدای ما رو در بیاری. به چی می گی تی ، به نازی می گی نانی ، تا غذای خوشمزه بهت میدم هی سرت رو تکون میدی می گی به به ، تا میگم "حسنی میایی بریم حموم" دس...